با تیر و کمان کودکی امدر کوچه باغ های قدیمی در انبوه درختان باران خورده.سینه گنجشکی را نشانه گرفته بودم که عاشق تو شدم ‌گنجشک به شانه ام نشستو من شکارچی ماهری شدم از آن پس. هرگز به شکار پرنده ای نرفتم. هر وقت دلتنگم. آواز میخانم.پرنده می آید.پرنده را می بویمپرنده را می بوسم پرنده را رها می کنم.و چون شکار دیگری می شود کودکی ام را می بینمدر کوچه باغ های قدیمی در انبوه درختان باران خورده.
تنها.تنها بغض هامو روی شونه هام بردم من میبندم زخمی که از دنیا خوردم. هر روز مردم. کوهی ام که شکسته غرورم. ماهی زخمی توی تورم. نقطه ضعفم گلم بود که شکستن. مرده هایی که مرده پرستن. زخمی قلبمو نیمه جونم زیر پام خالیه و روبروم هیچ #خداروشکر

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Ꭼ♡Ꭺ carolyn551 casa فانوس شب سعید رضا آشنا انجمن شیمی دکتر شهریاری Emberacoadyfn83 Blog تخفیف